پنج آبانی دیگر

ساخت وبلاگ
درود و مهربزرگ شده ایم و دغدغه‌ها و رنگ نگرانی‌هامان هم بزرگ شدهدنیای بزرگسالی پر شده است از دیروز های گمرنگ و فرداهای مبهم ....انگار کمتر خاطره سازی می‌کنیم؛ بیشتر خاطره بازی داریم و مرور ایام رفته...این گذشته چه دارد که مدام حسرت گزنده‌اش، حال مان دیگرگون می‌سازد ؟...!سال‌هاست به اینجا سر نزده ام..اما در صفحه اینستاگرامم گاهی چیزکی می‌نویسملینک قابل کپی نیستبا این عنوان جستجو کنید:f.karami60@#فاطیما_کرمی✍️ نوشته شده در جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 7:22 توسط فاطیماکرمی| | پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 9:33

سوار تاکسی شدم برخلاف میلم جلو نشستم،دندانم را پر کرده بودم و بخاطر آمپول بیحسی،همش فکر میکردم،یک طرف صورتم کج و کوله است.هنوز خوب ننشسته و جا نگرفته،راننده پرسید تست روانشناسی رو از کجا میتونم بخرم.یه نگاه بهش کردم،و چون عینک آفتابی داشتم، نفهمید که پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1400 ساعت: 22:29

و امروز درحالی که داشتم موهای دخترکم را شانه میکردم،اولین سوالات عرفانی فلسفی اش،به شکل جدی تری شروع شد.... _:مامان. خدا موهای منو آفریده؟ : آره عزیزم... : موهای تو رو هم خدا آفریده؟ _: بله جونم_: بُز گوزنها هم خدا آفریده؟_: بزگوزن؟!!!! بله عزیزم اون پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1400 ساعت: 22:29

بغل می کنم تورا بغلی می شود همه ی تنم بغلی می کنم تو را گونه به گونه ... صورتت صورتی می شود صورتم صورتی می شود بغل میکنم تو را صورت به صورت... گونه به گونه... زیر گردنت بوی سیب می دهد ... تازه یادم می افتدقبل از بودنت ،خواب سیب سرخ دیده بودم   الها پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 63 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

تا حالا پیش اومده براتون ؛وقتی کتاب شعر زنان را ورق می زنید،متوجه واژگانی مشترک بشوید با معنا و مفهو م مشترک ؟  وقتی زنی در شعرش حرف  از درخت می زند گویا با این پدیده ی زنده ی طبیعی حس همذات پنداری میکند ...وقتی از خاک در شعرش،سخن به میان می آورد پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 77 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

۱) بعد از مدتها چیزی شبیه شعر آمد ...آمد و نشست درست کنار کلمه هایم...چقدر دلم برای شاعرانگی تنگ شده بود .....۲(امروز /آیینه  به تقویم رومیزی ام دهن کجی می کند  و هی خط می اندازد روی پیشانی آن تصویر آشنای روبه رو ...... ..من بیست ساله بودم شبیه پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 66 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

1. حالا که مینویسم اولین.روز آبان است و من و آبان همیشه حرفهایی از قدیم الایام باهم داشتیم...یادتان هست پاییز که به اینحای تقویم میرسید،می آمدم و کلی از شمع هایی که برای خاموش کردنشان،آرزوها داشتم،حرف میزدم.... 2. حالا که مینویسم، شب عاشوراست و من پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 70 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

1. بارون می باره این روزا .... چترم خیلی وقته گوشه ی کمد افتاده ....درست از همون روزهایی که نوشته های بارونی م رو همین جا تایپ می کردم....یادتونه؟ 2. تقویم رومیزی رسیده به ورقی که پاییز  در اون پادشاهی میکنه.... و من به پنج آبان های پر خاطره ی سالها پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 64 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

گاهی همه چیز هست و یک چیز نیست و وقتی آن یک چیز نیست انگار هیچ چیز نیست،و چقدر کم بودن حتا یک چیز،همه چیز را تحت تاثیر میگذارد.

ودنبال همان یک چیز در زندگی سرگردانیم

یک چیزی که همه چیز را زیر سایه اش بگیرد

چترنیست

درخت هم نیست

دیوار هم نیست

اماسایه که بیندازد،همه چیز درست میشود.....

درست درست درست میشود...... 

نوشته شده در چهارشنبه بیستم آبان ۱۳۹۴ساعت 23:16 توسط فاطیماکرمی| |

پنج آبانی دیگر...
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 70 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26

چمدانم را بسته ام.... ابروانم را برداشته ام... موهایم را بافته ام...انار دانه شده ای را مزه مزه خورده ام تا رنگ انار به خود بگیرد این لبهای رنگ پریده ام.... دستم بوی لیموی تازه میدهد...و کمی از عطر گلی را به رگ گردنم زده ام تا نفس نفس که میزنم تمام ت پنج آبانی دیگر...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج آبانی دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khfatima بازدید : 62 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 9:26